یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگا ه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
این بارمرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان ، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
و ادامه داد:
در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
نظرات شما عزیزان:
حانیه
ساعت10:08---3 مهر 1390
اگر کسی باشد که دوستمان داشته باشد ارزش داریم پاسخ:
اگر...........
تنها
ساعت11:16---31 شهريور 1390
آپت خوب بود.ممنون که سر میزنی
پاسخ:
وظیفه است
mohamad
ساعت23:08---29 شهريور 1390
خیلی قشنگ بود.مرسی
پاسخ:
خواهش عزیزم
ahmad
ساعت22:45---29 شهريور 1390
زيباست دوست عزيز...
پاسخ:
ممنونم عزیزم
srr
ساعت22:32---29 شهريور 1390
سلام خوبی وبلاگ خیلی باحالی داری خیلی زیباست اگه دوست داشتی بیا به وبم و امید وارم دوستای خوبی واسه هم باشیم
پاسخ:
سلام
ممنونم دوست عزیز
چشممممممممم