مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!
نظرات شما عزیزان:
mohamad
ساعت20:34---5 شهريور 1390
خوب معلومه زنا زشت ندارن.دارن؟
پاسخ:
واقعا اعتماد به نفس زن ها را ما مردها داشتیم الان دنیا یه جور دیگه بود