روزی روزگاری شخص ثروتمندی بود که دچار ورشکستی می شه و تمام دارایی هایش را می فروشه برای مخارج روزانه ، فرش ، قالیچه و .... همه رو می فروشه
روزی خانم با فرزندان برای فروش تنها قابلمه مسی به بیرون از خانه می رود
دوستان مرد که داخل خانه همراه دوستشان بودند می بینند که مرد شروع می کنه به گریه کردن
همه فکر می کنن چون آخرین دارایی اش را فروخه نارحت است
اما مرد خدا را شکر می کند
همه تعجب می کن که یعنی چی ، علت را از مرد می پرسند می گوید خدا از 40 سال پیش به فکر من بوده است که باعث شده من این قابمه را بخرم و بعد 40 سال که از آن استفاده کردم آن را بفروشم و مخارج روزانه خودم را با آن تامین کنم.
می دونم این جور فکر کردن ها خیلی سخته ، یعنی اعتقاد قوی میخواد و یک ایمان قوی تر
اما دید ها را باز می کنه ، می تونیم به مشکلات به نوع دیگه هم نگاه کرد
خدایا شکر
سال جدید مبارک باشه ، بهترین ها را برایتان آرزو می کنم
راستی سلام